داستان

اثری از یک نا نویسنده

داستان

اثری از یک نا نویسنده

امید

هر شب به امید دیدن او به خواب می رفت...

و هر روز به امید ندیدن او بیدار می شد...

می دانست که نخواهد آمد...

نظرات 2 + ارسال نظر
غزل شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

محمد سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ق.ظ http://ebrahimi70.blogfa.com

سر میزنم به اینجا بازم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد